دست نوشته های یه دبیرستانی :)

چیزی واسه گفتن ندارم ولی می نویسم ...

دست نوشته های یه دبیرستانی :)

چیزی واسه گفتن ندارم ولی می نویسم ...

قرص اشتباهی

شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ب.ظ

متن زیر رو یکی از دوستانم نوشته...

:)

نمی‌دانم پزشک بدخط نوشته بود یا دکتر داروخانه اشتباه خواند! اما
مهمتر از این دو، یقیناً بی‌دقتی خودم بود.
دو هفته به جای قرص آتورواستاتین که ضد چربی است، دارویی را می‌خوردم که برای کودکان بیش‌فعال تجویز می‌شود. در عوارض داروی اشتباهی هم نوشته بود؛
این دارو با تاثیر بر اعصاب مرکزی، ممکن است مشکلاتی را برایتان درست کند، از جمله اینکه، شما را به فکر خودکشی بیندازد!!

عجب دارویی...
خدا را شکر به‌خیر گذشت.
حالا دو روز است که آن قرص مسخره را نمی‌خورم.
و تازه متوجه شده‌ام زندگی چقدر زیبا شده...

به نظرم دولت مدتی به مردم قرص‌های اشتباهی بدهد، بعد هم قطع‌اش کند. همه چیز حتما قابل تحمل می‌شود...

همسایه ما مستاجرش را بیرون کرده و حالا اجاره دو میلیونی قبلی را، پنج میلیون تعیین کرده! ماهی پنج میلیون تومان!!
بنگاه هم گفته نگران نباشد مشتری‌اش هست.
چه جالب!
مردم چند میلیون درآمد دارند که 5 میلیون‌اش را اجاره می‌دهند؟!
خوش به حال آن مردم. خوش به حال ما که نمی‌خواهیم اجاره بدهیم.

زندگی چه جالب است...

دوستم برای خرید یخچال ساید‌بای‌ساید برای جهیزیه دخترش آمده بود تهران، دیده بود از اهواز چند میلیون گرانتر است! برگشته بود اهواز دیده بود این بار آنجا از تهران چند میلیون گرانتر شده!
دوباره برگشت تهران، قیمت همان یخچال شده 25 میلیون تومان!
می‌گفت دیگر می ترسد برگردد اهواز، و کلاً از گرفتن عروسی و خرید جهیزیه برای دخترش پشیمان شد.

چقدر با هم خندیدیم.

رفتم پمپ بنزین، صف بود، بیشتر از صد متر، بعد از 20 دقیقه که آنجا بودم و دیدم حرکتی ندارد، سؤال کردم، و تازه فهمیدم پمپ بنزین اصلا بنزین ندارد.
مردم ایستاده‌اند تا بنزین برسد!

چقدر خندیدم.

چه جالب!

به دخترم قول داده بودم از دبیرستان که فارغ التحصیل بشود و در آستانه دانشگاه رفتنش، برای او یک موبایل خوب بگیرم. رفتیم بازار موبایل دیدیم موبایل شده هفت میلیون، هشت میلیون. تومان نه ریال!

کلی همان‌جا با هم خندیدیم.

فقط توانستیم یک جعبه شیرینی کوچک بگیریم، برگردیم خانه!
امشب تا نصفه‌ شب همه داشتیم می‌گفتیم و می‌خندیدیم، اینکه چقدر زندگی ما پر‌هیجان و غیرقابل پیش‌بینی شده!

اصلا معلوم نیست چه بشود.
حاکمان فکر می‌کنند تا ابد حاکمند.
مردم فکر می‌کنند اینها چند روز دیگر بیشتر نیستند!
آمریکا فکر می‌کند کار ایران تمام است
ما فکر می‌کنیم کار آمریکا تمام است
یکی می‌گوید همه چیز فقط بهشت،
و خودش همین جا دنبال همان چیزهاست!
یکی هیچ اعتقادی به بهشت و جهنم ندارد و باز اینجا توی جهنم زندگی می‌کند!
یکی نماز می‌خواند و هیچ اعتقادی به خدا ندارد!
آن یکی نماز نمی‌خواند و عمیقاً به خدا معتقد است!
یکی می‌گوید به فکر مظلوم های دنیا باشیم و خودش تا می‌تواند ظلم می‌کند!
یکی می‌گوید دیگران به ما چه، و همه‌اش به فکر آن دیگران است!
یکی می‌گوید همه دنیا دروغ می‌گویند و خودش بدتر از همه آنهاست
یکی می‌گوید صداقت حاکم است ولی خودش می‌داند همه‌اش دروغ می‌شنود!
اخبار ما به فکر تورم ونزوئلا و سقوط لیر ترکیه و چاقو خوردن یک نفر در فرانسه است
ما اینجا برای خودمان نمی‌توانیم بشماریم‌شان!
اصلاً همه چیز خنده‌دار شده.
فکر می‌کنم هیچ کجای دنیا این همه زیبایی و تنوع و تضاد نداشته باشند...

شاید اثر قرص‌ها باشد؟
شاید هم اثر قطع کردن‌شان!!
نمی‌دانم، ولی حال خوشی است...


این متن رو دوستم متین نوشته


  • عارف شمس

نظرات (۲)

خیلی متنش خوبه :))))))
پاسخ:
اوهوم
:)
واقعا هیچ چیزی نمیشه گفت.....
پاسخ:
دقیقا :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی